Meghnatism



113

مناسبتا و قراردادای بین ادما ماجرای عجیبیه

مثلا قرار میزارن که هر 365 رو یه بار دور هم جمع بشن همو بغل کنن و همیشه مردد بمونن که 2تا بوس یا 3 تا؟!

هر 365 روز بعد هر اتفاقی سالگرد بگیرن و بخندن بیادش یا گریه کنن

هر 365 رو یه خرس عروسکی بدن به یه خرسی که تو اون 365 روز مثلا باهاشون مهربون بوده

یا اصلا کمتر

هربار که خورشید اومد روز شده

رفت

شب شده

7بار که بیاد بره

یعنی یه هفته شده

کلا مرضی داریم همه چیزو تعریف کنیمو قانون بزاریم براش

همه چیزو چارچوب بندی کنیم

و امان از مرض که چی

و امسال هم مثل هر سال

اینستا که نگم برات عین پاتختی

همه کاردو باز میکردن و وای چقدر هیجان انگیزو همون رنگی که میخواستم!!!!!

و دیگه اصلا نگم که برای یه عکس که مثلا ما چقدر باهم مهربونیمو لاکچری که گلهایی پر پر شدو علفای خرسی هدر!

 

و من

 

:l

 

ادامه مطلب


112

سلام

شما چطورید؟

یعنی مدلتون چطوریه؟

فازتون

صف یا ستاد؟

اهل میز

تمرکز

سکوت کار

بدو بدو

جنبو جوش؟


امروز رفته بودم مجتمع خدمات فناوری که پاتوق کارای دانشجویی

کلی پاکت و پک دیدم

افتتاحیه فلان

دور دوم بسار

اختتامیه بهمان

.

اصلا ذوق ریخت تو خونم

تازه فهمیدم برای چیه امسال حالم حال دل نیست

من اینجوری نیستم

من پشت میز نشین نیستم

من به حاشیه برم به فنا میرم

دلم تنگیده برای بدو بدو

برگزاری دوره

همایش

سمینار

افتتاحیه

اختتامیه

تمام جزئیات

از 0 تا صد

کلی استرس دارها

ولی من معتاد همین استرسم

زندگی یکنواخت زهربرام



الان درگیر روزمرگی شدم

البته از امتحانای ترم نگم براتون

اونم این ترم

ولی جدی

خیلی مهمه مدل خودمونو بدونیم

البته از اون مهمتر حق انتخاب

والا

خو شما الان پی ببری که مدلت پشت میز نشینیه و عصاب استرس نداری

خو

چیکار کنی



خدایا شکر

شکرت که مشکلات در حد سخت اما شدنی هست

شکر که هستی


زندگی زیباست

و خداوند به فسیل شدگان پشت میز لبخند میزند


111

سلام

تا حالا شده یه سال بدویید

تلاش

ذوق

ناامید

تلاش

ذوق

نا امید

بعد

ماجرا که به دم ش برسه

یکی بیاد رو سرتون علم بشه

بگن این

کارارو این کرده

اینم مدیریته از این به بعد

یعنی مدیرششم شما!

اونم کسی که یک ساله همکارتونه

میدونید کارش چیه

بارش چیه

تخصص و استعدادش چیه

بعد

همه هم 

اون 5تای دیگه

بزنن تو سرت

کمال بی اعتمادی و بی احترامی

شما هم صبح که از خواب بیدار میشید

هزارو یک

هزارو دو

هزارو سه

تمامی ماجرا لود بشه و دعوای ذهنیتون بابات حرفایی که نزدیدو باید بزنید شروع بشه

معده درد

اشک

حس نفرت

.

همینجوری که حوصله این مدیر علم شده کار رو که نداری

مدادمم دربارش حساست کنن 

شده؟


یک ماه گذشته اینجانب اینگونه گذشت

ولی جالبه

یه چند روزه دیگه رد دادم

یه بدرک خاصی تو چشام موج میزنه

نشستم رزومم رو اپدیت کردم

گر تو بهتر میزنی    بستان بزن



فشار

تا یه حدی معنی داره

از حدی به بعد

عصب بدن انسان هم دیگه سر میشه بهش


من الان اونم


متاسفم

هی خواستم حرفای بدو نیام نزنم

ولی خب

اینم جز زندگیه دیگه

اینستا پست نمیزام که مبادا زهر کلامم نگیره به کپشن

ولی خب

برای تحربه و مرور خوبه


زندگی در سختی هم زیباست

و خداوند به من، لبخند میزند


110

سلام



جمعه با دوستم قرارداشتم برای 10

یهو صبح گفت ببین قرار باشه 10:30 من وقت ارایشگاه گرفتم!

همون موقع فهمیدم که بععععله!

منم مخملی


خلاصه اومدو جاتون خالی رفتیم چیتگرو پیداده روی ساحل طوری داشتیم

رفتیم خونش یکم استراحتو گپ

تو مسیر اومدم فال روز مجله رو بخونم

مال دوستمو خوندم

بعد گفت خب مال خودتو بخون شهریور

گفتم شهریور؟

گفت ابان؟

مرداد؟؟؟؟؟

منم مخملی


یکم الکی جیغ جیغ کردم که مثلا ناراحت شدم یادت رفته باز


رسیدیم


میوه برده بودم خواستم بزارم تو یخچال

عیییین دروازبان ایران که شیرجه میزنه برای گرفتن توپ جلوموگرفت که نه نه بده الان میخوام بخورم

منم مخملی


رفتیم تو اتاقو مخمو کارگرفت که نمیدونم قفسه کتابارو چطور جینگول کنم و بچشنم بیا تز بده

منم مخملی


رفت که چایی بزاره


انواع صدایی بود که از اشپزخونه میمومد و بدون سوالی از طرف من داد میزن و یه بهونه ای میاورد

منم که مخملی


یاد اون قسمت پایتخت افتادم که ارسطو باید دربرابر سورپرایز همسرش خودشو غافلگیر نشون میداد

همون سکانس تو اسانسو.

و داشتم سعی میکردم تمرین کنم که الان باید دقیقن چطور غافلگیر خودمو نشون بدن

بیچاره کلی داره تلاش میکنه گناه داره


خیلی سخت بود

خیییییلییییییی


یکی که دوست داره و براش عزیزی و کلییییییییییییی تلاش میکنه خوشحالت کنه


فقط متاسفانه شما بیش از حد به جزیات دقت میکنیدو میفهمید

هرچند درباره استفاده از کلمه جزئیات خیلی مطمین نیستم!


بعد از 10دقیقه شکستن همه اشپزخونه صدام کرد که ااا این چیه بیا بیا ببین این چیه

با حالتی تعجبو

ای وایو

این صوبتا


خیلی سخت بود

خدا برا گرگ بیابون نخواد


هیچی دیگه

رفتم بیرون


عین دخترای لوس دستمو گرفتم جلو صورتم

وااااااااااای یادت بود

وااااااای چقدر تو خوبی

یکم بپر بپرو

بغلو

ممنونو

اینکارارو کی کردی من نفهمیدمو

:l

کیک تولد و شمع و این صوبتا

من 

نگاه

افق

و دیگر هیچ



خیلی خوبه که برای کسی عزیز باشیم

اینقدر که بخواد غافلگیرمون کنه

حتی روشش هم مهمه نیست

نتیجه هم حتی

مهم این تلاشه

و 

مهمتر اینکه قدر بدونیم

یه کسایی خاص هستم

یه کسای خانواده میشن

ادب حکم میکنه اجازه بدیم که به ما محبت کنن

به ما کمک کنن

این حس

حس خوبیه برای اونا

همونجوری که ما برای عزیزانمون لذت میخوایم

بهشون لذت هم نشون بدیم


ممنونم خدا


زندگی زیباست

و خداوند همیشه به ما لبخند میزند


109

تکنولوژی اونقدرام بد نیستا

یه وقتایی بهونه خوبی دست آدم میده

مثلا همین هنسفری

وقتی حوصله نداری

میزاری تو گوشت و سیمش رو میکنی تو چش مخاطب

یعنی دهنتو ببند!



یعنی با من صحبت نکنید!



اینکه از پشت اون سیم آویزون چه صحبتهایی رو میشنوی

یا اینکه پشت اون سیم آویزون داری به چیا فکر میکنی

یا اینکه پشت اون سیم آویزون داری چیا میگی به خودت


اصلا مهم نیست


مهم اینکه یه چند دقیقه دست از سرت بردارن




زندگی زیباست

و خداوند لابد به ما بخند میزند!


107

خواهرزاده همکارجان آمریکا تشریف دارن

یه پسر 5ساله و یه دختر 3ساله دارن

در عصر دلانگیز

یهو پلیس با آژیرو ماشین و دمو دستگاهو این صوبتا میان دم خونه اینا

اینام که  0_____0

یهو این پسر فسقلی میپره جلوی در

درو باز میکنه فریاد دادو بیداد

کمک کمک 

بیاید کمک من بیاید کمممک

اینام که @__________@

پلیس اومده چی شده چی نشده

کاشف به عمل آمد که بعععععععععععععله

شازده پسر ش دعواش شده زنگ زده پلیس

اینام که9______0



اخه برادر اینقدر بی عصاب

بی ظرفیت

حالا خواهرت زد چرخ ماشینت رو در آورد

نشکست تازه

دراومده فقط

پلیس اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پلیسا دیوارو گاز میگرفتن از خنده

اومدن چرخ ماشین شازده رو جا زدن رفتن تو افق محو شدن!



یعنی از صبح داریم به این ماجرا میخندیمو شاخو برگ میدیم

باز بگید پلیس آمریکا بده!


سعی میکنیم بشوریم ببریم این روزهای مسخره و خبرهای بد از هر طرف



زندگی در کودکی زیباست

و خداوند به ما نیز لبخند میزند


106

از صبح همه جا بحث دلارو طلا و برجام و تحریمه

و برای من جالبه

سوله احتکار یخچال رو پیدا میکنن

مهر خورده 1395

سوله احتکار پوشک بچه پیدا میکنن

مهر خورده 1395

سوله احتکار لاستیک کامیون پیدا میکنن

مهر خورده 1395


ایناییم که پیدا میشه تا صاحب جنس رضایت نده نمیشه وارد بازارکرد

پس. هستیم که باشیم.




این ماجرای ترامپ و برجام و این مسخره بازیا تاکی میخواد مارو بازی بده

حسن و ممد هم شوخین

این اخبار به من نشون میده که همه ماجرا دست یه عده خاص هست

یه عده خااااص

نه 2تا جوون 29-30ساله که رفتم 27میلیون دلار خریدن به طمع سود 

الان شطرنجی به عنوان اخلالگر بازار دلار از صدا سیما نشونش میدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

تا کی قراره بازی بخوریم؟

تاکی قراره که بشیم بازیچه؟

همه دربه در دنبال دلار و طلا و پوشک بچه و گوشی 

ما کالا نرمال که هیچ زیادم داشته باشیم  

با این طمع که افتاده به جون ملت به فلاکت میوفتادیم

حالا به مشت مفت خورم که دارن خون ملت رو میکنن تو شیشه هم اضافه!



زمان انقلاب و جنگ فاز ملت چی بود

چطوری بود که از انباری و یخچال خونشون میارودن برای همدیگه

الان همه دنبال بار زدن جیب خودمونیم



شدیم مثل زمان اکبر شاهی

پولدارا پولدارتر

فقیرا فقیرتر



زندگی زیباست همچنان

و خداوند به اوضاع ما لبخند معنی داری میزند!


105

دیشب خواهر جان میگفت اگه من 50 تومن داشتم میدادم به پسر عمه
خیلی دوست داشتم گمکش کنم 
خیلی بنده خداها درگیرن.
منم گوشامو تیز کردم که چی شده باز بیخبرم
چه کاریه که با 50تومن حل میشه تو بگو منم 20میزام روش جهنمو ضرر!
گفتم 50تومن؟!
گفت آره دیگه 50میلیون 0_____(
50میلیون رو میگی 50تومن 
اونم به کی اون عمه زاده محترم که بدون بزرگتر و سرخوش رفته بنگاهی خونه رو زده بنام یارو همه کاراشم کرده قبل تسویه
یاروهم 50 اخر رو زده به جیبو خدافظی
الانم که گییییر الا بلا باید بالاشهر خونه بگیرم محله رو تربیت بچه تاثیر میزاره
خواهرمن شما داری 800 هزار توووومن بده به اینجانب بیچاره شهریه دان رو بده

ما خودمون بچه پایینیم خیلیم مودب و خیلیم با فرهنگ
اون عمه زاده ی بیشوره *%*% شده ی *$&$&^$*& والا!

عایا کسی اینجا هست
برای رضای خدا
بیاد منو به فرزندی قبول کنه؟
قول میدم ظرفارم بشورم 
زیادم غذا نخورم
بوخودا


آی عررررررررررررررررررررررررررررررررررر



زندگی در زیر پونیز نقشه شهر هم زیباست
و خداوند به شهریه مانگان لبخند میزند

گریه
زاری
فقان
عر
عر


104

سلام

یکی از همکارای واحد دیگه امروز اومد از مصاحبه یهویی که براش جور شده صحبت کرد

اصلا شرایط دریافتی و کاریش تو این واحد خوب نیست

همکارای فسیل بخش دولتی که بخوای نخوای کوچیک نگهت میدارن

هفته پیش کلی مخشو زدم که بابا تو ارشد دانشگاه 1کشوری هستی اونم شاگرد اول دانشکده

اینجا چیکار میکنی

بکن برو

یکم ت خورد که اره دوستام رفتن جاهای معمولی و چه شرایطی دارن

2سال پیش که تازه اومده بود

حتی بانک بهش زنگ زده بود برای مصاحبه این گیج فکر کرده بود اینجا چه خبره و رد کرده بود

کلی جززززز زدم

که بجنب سنی نمونده تا 30

30 سال دیگه اخره دور زدنه و باید جاتو پیدا گرده باشی


امروز با استرس اومده که فلان شرکت توپول زنگ زده که رزومه بفرست فلانی معرفیت کرده

ایوای من چیکار کنم

فلانی رو زده من برم ضایع بشم ابروم میره

یعنی 2روزه این رزومه رو عقب انداخته از استرس 


آخه عزیزم

خدا گذاشته تو پیش دستی فرستاده دم در خونت

جفتک نزن دیگه گل من

اره تجربه مصاحبه کم داری نگرانی

آره اونا خیلی بزرگن ممکنه تو در حدشون نباشی


خو نباشی

بدرک

چیزی کم نمیشه ازت که

شایدم شد

شایدم ضعف اعتماد به نفست باشه

برو

بین دستو پای بزرگترا بخور تو دیوارو بزرگ بشو

یاد بگیر

هیچ کس از اول بزرگ نبوده


اینقدر نترسید

آدمهای بزرگ 2 دستن

یا توهم بزرگی 

یا بززززرگ با دستان روی زانو!

دسته اول که تا نرید جلو نمیفهمید چقدر مسخره و آقازاده ان!

دسته دوم هم که تشنه آدم های مستعد که پوستشون  بکنن و یادشون بدن

پس

برید

نشه حسرت آینده که ای وای چه جای توپی بودو من نرفتم

شاید بری و ببینی وای چی فکر میکردم چه جای چرتی بود!


یه کف دست اعتماد به نفس

خیلی متونه به زندگی بهتر کمک کنه


لطفا جدی بگیرید


زندگی با احترام زیباست 

و خداوند به ما لبخند میزند


114

سلام

و باز هم در فاصله زیاد

از قبل از عید رسما سیر ماجرها دوباره شروع شد

ولی گلچین ماجرا اینکه دانشگاه شریف و آدمهاشو یجا سیفون کشیدم شست برد

کار جدیدو مجیط جدیدو آدمهای جدید

این تصمیم به تغییرو خارج شدن از محیط امن پر استرس و ریسکی بود

ولی خداروشکر نتیجه ش حال خوب شد


ادامه مطلب


115

امروز متوجه شدم که 2تا از همکارام با هم درارتباط هستن

ارتباط خوبه

بشر بدون دوست داشتن و دوست داشته شدن نمیتونه زندگی کنه

انسان بدون محبت کردن محبت دونش درد میگیره

ولی.

هر دو متاهل هستن

و هر دو با من صمیمی

.

و هر چه من سعی کردم روی عادت ولاتجسس خودم باقی بمونم

نشد

.

لعنت به واتس اپ

لعنت به واتش اپ ویندوز!

دونستن اصلا خوب نیست 

اصلا

من یه مهر ماهی هستم

یه مهرماهی که دروغ شیرین رو به حقیقت تلخ ترجیح میده

یکی که دوست داره همه باهم خوب باشن

ولی قطار زندگی کاری به این کارا نداره

.

و من نمیدونم الان باید چجوری رفتار کنم

مطمئنن که از چیز خبر دار نشدم!!!

ولی با تنفری که توی نگاهم ایجاد شده چکنم؟

سعی میکنم مثل همیشه ادمهارو قضاوت نکنم

مطمینن اونها هم حرفا و دلایل هر چند منطقی یا غیر منطقی خواهند داشت

ولی دونستن و تغیر احساس ندادن سخته

.

میشه لطفا ادم باشید

میشه لطفا گول ظاهر غلط انداز منون نخورید و با من دردو دل نکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

خب مغز من اگه قابل کنترل بود که این زندگیم نبود، وقتی سوتی میدی مثل پازل میچینه کنار هم  بعد من تنها میمونم باتصویر کامل شده گند شما!!!!


116

سلام

میمیرم زود زود بیام بنویسم نه؟!!؟!

امان از فراخی

 

اون ماجرای همکارای اسکل پسکلی بود که گفتم؟

ادامه ماجرا.

 

اینکه من این ماجرای مسخره رو متوجه شدم خیلی بد بود

و اینقدر تابلو بودن جلوم و تیکه میومدن که نمیشد به روم نیارم

و اینکه بروم اوردم و نمیدونستم باید چه عکس العملی داشته باشم یا حتی عکس العملی هم داشته باشم فایده ای نداره بی رگی و بی خیالی رو پیش گرفتم

ولی این مثل اینکه خوب ودرست نبود

چون این همکار اقا اسکل پرووووووووووووو هوا برش داشت این سکوت من معنی لایک داره

و قبل عید به خودش جسارت داد که با من هم بخواد وارد صحبت و تیک زدن بشه

خیلی برام جالب و هنگ الود بود!
تو زن داری

هرچی داری، خونه، کار، ماشین. از زن و خانواده زنت هست، کار اینجا هم مادر زنت معرفیت کرده

با زن شوهر دار که از اتفاق همکارمون هست هم رابطه داریبععله!

میدونی که من میدونم

میدونی که میدونم که میدونم

بعد اومدی چی؟؟؟؟؟؟؟؟

من با زنم در حد سلام علیکم این همکارمون ثبات رابطه نداره هر روز داره کات میکنه من دنبال رابطه عاطفیم.

frown

 والبته

خریت محض اینجانب اونجا بود که این ماجرار و نزاشت کف دست مدیر جان

به خدا خریت محض

گفتم زشته بده برم بگم چی این مملکت ماهرچیم بشه باز سر خانم ها میشکنه این وسط گفتم ولش کن 

نگم شب عیدم مدام در حال تیک زدن بود که من با همکار تموم کردم تو بیا صحبت کنیم من توضیح دارم

و نگم که چرا در حد همین هم چقققدر خودمو تو تعطیلات کوفتی تموم نشدنی کورنایی عید سرزنش کردمو کشتم

بدبختی این مدیر از اول ماجرا بهش نگفته باشی دیگه دهنتو که چرا نگفتی پس الان چیزایی دیگه ام هست که نگفتی

البته دمش گرم هوامو زیاد داره

ولی خب مثل دروغی که میگی بعدش هی باید دروغ بگی

مال ما شد سکوتی که بعدش باید هی سکوت کنیindecision

نگم که به همکار پسکل محترم گفتم که ببین هواست باشه این اب زیرکاه داره با منم تیک میزنه

و اون پرو هم گفت بیا شرط ببندیم، اگه مخشو زدی ناهار مهمون من نتونستی مهمون تو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فکر کن

یه لحظه فکر کردم دوم دبیرستانیم زنگ اخر معلم نداریم داریم درباره دوست پسرامون حرف میزنیمfrown

گفتم من ناهارو شامو یه جا میزنم به کارتت بیخیال ما بشو

پرونده اینم بستم جواب سلامم بهش نمیدم دیگه

 

اهااااااااااااااااااا

اینو بگم

روز اول بعد عید 16فروردین

امدیم

منم سگگگگگگگگگگگگگگ که این اسکل پسکلارو چطور جلو چشم باید تحمل کنم

مدیر جان اقااسکل پرو صدا کرد

اخراج

من هنگ الود بار دیگر ایمان اوردم به گاد

البته تماما دلایل کاری بود برای احراج ولی خب بازم.

خدا گفته بود سمت زن شوهردار بری روزیت رو قطع میکنم

 

بفرما

دمشم گرم

اذیت بودم وسط این 2تا اسکل پسکل چطوری روزگار بگذرونم

 

بماند که چند تا از همکارا دیدنشون باهم و چندتاییم به گوششون رسیده و از من پیگیر بودن

عکسو داشته باش اخه

 

 

خانم زده رو تابلو روبروی میزن

این همکار معلوم الحال

اعتراف نامه زده

 

یعنی موندم تو عمق این بچگی

 

واقعا دم خدا گرم که شر رو از من دور میکنه

عصبام راحت

 

دیگه گفتم اینارم بگم پرونده رو ببندم

 

زندگی زیباست

و خداوند قطعا به ما لبخند میزند

angel

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها